لطفا خودتان را معرفی کنید و بفرمائید از چه رشتهای چه رتبهای کسب کردهاید؟
محمد مهدی خادم بشیری هستم رتبه 1 منطقه 3 و رتبه 33 کشوری در رشتهی تجربی از گچساران استان کهکیلویه و بویر احمد با 8 سال سابقهی کانونی.
میزان تحصیلات و شغل پدر و مادرتان را بیان کنید و این که از لحاظ آموزشی چه کارهایی برای شما انجام دادند را بیان کنید:
پدرم فوقلیسانس ادبیات دارد و دبیر ادبیات است و مادرم لیسانس پرستاری دارد و 17-18 سال مدیر مدرسه بود. به نظر من یک گام قبل از درس خواندن، توان شروع به درس خواندن است و آنها شرایط روانی قبل از درس خواندن را برایم فراهم می کردند. خانوادهی من خیلی سعی میکردند جو را آرام نگه دارند که ما خیلی تحت استرس نباشیم و فشار وارد نمی کردند که رتبه ما باید چند شود و یا دانشگاه تهران و بهشتی قبول شویم توقع ایجاد شود که اگر من یک یا دو آزمون ترازم کم شد ناامید شوم و بگویم باید سطح من طور دیگری بود استرس به من وارد نمی کردند و اصلا به من تذکر نمی دادند و تلنگر نمیزدند که مثلا یک ماه دیگر کنکور داری یا فلان درس را نخواندهای یا عربی را 2 روز قبل از آزمون کانون هنوز تمام نکردهای.
به کاری که ما می کردیم اعتماد می کردند ما بعد از آزمونهای قلمچی استراحت میکردیم شاید آنها فکر میکردند زمان تلف کردن است ولی ما توضیح میدادیم و به ما اعتماد می کردند.
این اعتماد سبب نمی شد شما سوء استفاده کنید؟ یا سبب میشد تعهدتان بیشتر شود.
نه واقعا و اعتماد مطلق هم نبود و بی خیال هم نبودند مثلا بررسی می کردند که با چه کسانی داریم بیرون می رویم و چرا و میدیدند با تراز بالاهای شهرمان هستیم و در واقع همه داریم استراحت میکنیم و اعتمادشان از روی بیخیالی نبود.
در مورد کمیت و کیفیت مطالعهی خود توضیح دهید. اینکه چقدر درس می خواندید و سخت کوش بودید وچقدر مهارت های فراشناختی داشتید و روشهای مطالعهی خود را در دروس مختلف میشناختید:
کنکور در ذهنم مثل یک مانعی تلقی میشد که باید آن را رد میکردم و در دوران دبیرستان زمانی دارم که موفق شوم و برای کنکور خواندن را یک موضوع پیوسته میدانستم نه اینکه یک سال 15 یا 16 ساعت درس بخوانم در واقع نه دوست داشتم اذیت شوم و نه اینکه موفق نشوم به همین دلیل از سال دوم نه به فکر کنکور بلکه به قصد درست درس خواندن به صورت پیوسته درس خواندم. با 4 یا 5 ساعت و به ترازهای 6700 و 6900 رسید و در سال سوم به 7 و 8 ساعت در روزهای تعطیل رساندم و روزهای مدرسه هم 4 و 5 ساعت درس میخواندم. تابستان سال سوم به چهارم خیلی به خودم سختی دادم و زیست و فیزیک و ریاضی پیش را تمام کردم.
از چه سالی به کانون آمدید و چه شد که در آزمونهای کانون ثبتنام کردید؟ و مهمترین نکاتی که در کانون یادگرفتید و برایتان مفید بود را بیان کنید و راجع به منابع مطالعاتی خودتان صحبت کنید:
وقتی چهارم ابتدایی بودیم پدر و مادرم پیگیری کردند و من و برادر دوقلویم (محمدامین) را ثبت نام کردند و تا پیش دانشگاهی در آزمونهای کانون شرکت میکردم البته به جز تابستانها. تابستانها درس نمیخواندم.
دلیل ثبتنام ما شاید این بود که بین بچه های شهرهای کوچک رقابت زیادی وجود دارد مثلا رقابت بین من و برادرم و یا رقابیت ما و دوستانمان حتی دخترها و پسرهای شهر ما با هم رقابت داشتند. مهمترین آموزهای که استفاده کردم برنامه راهبردی بود چون من از سال دوم دبیرستان به چیزی اعتماد نمی کردم و در درسخواندن کاری به کار کسی نداشتم و خودم تصمیم میگرفتم چه کار کنم سال سوم دبیرستان برنامه راهبردی را بررسی کردم و به این نتیجه رسیدم می تواند آَشفتگی خواندن من را برطرف کند و سال دوم را می خواندم و میرفتم آزمون میدادم ولی برنامه راهبردی نظم خاصی به من داد. به این صورت که در سال سوم خیلی منظم شدم و برنامهی2 هفتهی بعد را جلویم میگذاشتم و مباحث آن را طوری برنامهریزی میکردم که در 2 هفته مطالعه کنم و سپس براساس علاقه ام درس می خواندم.
یعنی شما میگویید برنامه طوری بود که در عین حال که نظم میداد انعطاف هم داشت. درست است؟
بله نظمی که آزمون می داد انعطاف هم داشت طوریکه روش خودم را داشته باشم برعکس برخی دیگر از مشاوران که اجبار میکنند در چه ساعاتی چه درسهایی بخوانند.
شما بیان کردهاید که در آزمونهای کانون غیبت نداشتید. چگونه بود که غیبت نداشتید؟
من دوست داشتم چه آماده بودم چه نبودم آزمون بدهم و خودم را بسنجم و ببینم که وقتی آماده نیستم چه رتبه ای کسب می کنم. خیلی وقتها بود که آماده نبودم ولی در آزمونها شرکت میکردم و اگر رتبه خوبی کسب نمی کردم تلنگر شدیدی میخورد، ناراحت می شدم خصوصا در جوی که در شهر ما بود ولی شدیدا تلاش میکردم و در آزمون بعدی جبران میکردم ولی اگر رتبهام خوب میشد اصلا خوشحال نمی شدم الان هم از رتبه ام زیاد خوشحال نیستم، خوشحالی الان من فقط به این است که ناراحتی بد شدن را ندارم.
برای مشاهده ی کارنامه ها در کانون کلیک کنید
گفتگو: کاظم قلمچی
تهیه و تنظیم
ناهید منجمی